گذشت
...شايد يه وبلاگ

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیایان می گذشتند. آن دو در نیمه های راه بر سر موضوعی دچار اختلاف نظر شدند و به مشاجره پرداختند و یکی از آنان از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد.

دوستی که سیلی خورده بود سخت دل آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید بر روی شن های بیابان نوشت: «امروز بهترین دوست من، بر چهره ام سیلی زد».

آن دو در کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا آنکه در وسط بیابان به یک آبادی کوچک رسیدند و تصمیم گرفتند قدری بمانند و در برکه آب تنی کنند.اما شخصی که سیلی خورده بود در برکه لغزید و نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمک شتافت و نجاتش داد. او بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره سنگی نوشت: «امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داده».

 

دوستی که یکبار بر صورت او سیلی زده و بعد هم جانش را از غرق شدن نجات داده بود پرسید: «بعد از آنکه من با حرکت قلبم ترا آزردم، تو آن جمله را بر روی شنهای صحرا نوشتی اما اکنون این جمله را بر روی صخره سنگ حک کرده ای، چرا؟»

 

و دوستش در پاسخ گفت: «وقتی که کسی ما را می آزارد باید آنرا بر روی شن ها بنویسیم تا بادهای بخشودگی آنرا محو کند، اما وقتی که کسی کار خوبی برایمان انجام میدهد ما باید آنرا بر روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی هرگز نتواند آنرا پاک نماید».




نظرات شما عزیزان:

mohamad
ساعت11:14---16 آذر 1390
دوستی یعنی این
پاسخ: خدایا یکیشو سعادت ما هم کن


حانیه
ساعت10:59---12 آبان 1390
امید وارم بتونیم این کارو بکنیم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : 12 / 8 / 1390برچسب:, :: 10:35 :: توسط : بهزاد

درباره وبلاگ
خدايا ؛ کسي را که قسمت کس ديگريست، سر راهمان قرار نده... تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد... و روزهاي خوشش براي کس ديگري...!
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 123
بازدید ماه : 533
بازدید کل : 260840
تعداد مطالب : 462
تعداد نظرات : 1023
تعداد آنلاین : 1