...شايد يه وبلاگ

آخه از چی بگم؟؟؟؟

تعداد نفراتی که می خواهند عکس بندازند 2 نفر ، تعداد عکاسان 20 نفر

آخه از چی بگم؟؟؟؟

یه عمره خانواده عروس و داماد با هم چشم تو چشمن ، حالا امشب واسه هم کلاس می ذارن

آخه از چی بگم؟؟؟؟

طبق و آوردند ، یه سری همه زدن و رقصیدن تازه مادر آقا داماد پاشده میگه با اجازه بزرگترها اومدیم واسه امر خیر.....

آخه از چی بگم؟؟؟؟

دو هفته است داریم آهنگ انتخاب می کنیم امشب هرکدوم و گذاشتیم هرکی یه چیزی گفت ، گفتیم باشه آهنگ های خودتون و بدید بزاریم ...فقط می تونم بگم چشمتون بد نبینه

آخه از چی بگم؟؟؟؟

اینقدر بدم میاد از اونایی که فکر می کنند بزرگ همه هستند و بدون مقدمه شروع می کنند حرف زدن ، آخه .... تو دو دقیقه ساکت باشی مشکل همه حل می شه.....

آخه از چی بگم؟؟؟؟

وسط جشن یه نفر گفت به سلامتی عروس و داماد و خوش بختیشون صلوات ، همه بلند صلوات فرستادن ، بعد دیدم یه سری دارن زیر لب یه چیزی می خونند فکر کنم قاطی کردند داشتن فاتحه می خوندن.........



ارسال شده در تاریخ : 29 / 3 / 1391برچسب:, :: 22:55 :: توسط : بهزاد

خیلی استرس دارم ، اصلا یه حال عجیبی دارم ، مثل زمانی که تازه می خوای بری کلاس اول ... نمی دونی خوش حالی که می ری مدرسه یا ناراحتی که تفریحاتت کم شده..................

فردا "بله برون" آبجیمه خیلی خوش حالم خیلی هم هولم همش می ترسم یه اتفاقی بیافته و نتونم فکر هایی که یه عمر تو سرم بوده و اجرا کنم اصلا یه وضعی دارم بیا و ببین از یک هفته پیش دارم آهنگ انتخاب می کنم و مدل موهام و اصلا ...................موندم وقتی نوبت خودم بشه از استرس تو مراسم شرکت نکنم.........به هرحال خوش حالم که آبجیم داره سروسامان میگیره ، داره خوش بخت می شه ........

تو این جور مراسم ها همه آرزو می کنند که "به پای هم پیر بشن" اما من آرزو می کنم "با هم و به پای هم پیر بشن".آبجی جان از همین جا واست بهترین هارو آرزو می کنم مطمئن باش.....



ارسال شده در تاریخ : 28 / 3 / 1391برچسب:, :: 11:47 :: توسط : بهزاد

پنج آدمخوار به عنوان برنامه نويس در يك شرکت خدمات کامپيوتري استخدام شدند هنگام مراسم خوشامدگويي رئيس شرکت گفت: "شما همه جزو تيم ما هستيد. شما

اينجا حقوق خوبي مي گيريد و ميتوانيد به غذاخوري شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتيد بخوريد. بنابراين فكر کارکنان ديگر را از سر خود بيرون کنيد.

" آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاري نداشته باشند .

چهار هفته بعد رئيس شرکت به آنها سر زد و گفت: "مي دانم که شما خيلي سخت کارميکنيد. من از همه شما راضي هستم. امّا يكي از نظافت چي هاي ما ناپديد شده است. کسي از شما ميداند که چه اتفاقي براي او افتاده است؟

" آدمخوارها اظهار بي اطلاعي کردند."

بعد از اينكه رئيس شرکت رفت ، رهبر آدمخوارها از بقيه پرسيد:

"کدوم يك از شما نادونا اون نظافت چي رو خورده ؟"

يكي از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت: "اي احمق !طي اين چهار هفته ما مديران، مسئولان و مديران پروژه ها را خورديم و هيچ کس چيزي نفهميد وحالا تو اون آقا را خوردي و رئيس متوجه شد!

از اين به بعد لطفاً افرادي را که کار ميکنند نخوريد

 


ارسال شده در تاریخ : 17 / 3 / 1391برچسب:, :: 23:22 :: توسط : بهزاد

حالا دقت کردین وقتی‌ توی یه جمعی‌ یکی‌ میگه "اون تلویزیون و کمش کن" ،یکی‌ دیگه از اونور میگه "اصلا خاموشش کن" .

***

تا حالا دقت کردین وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی چقدر خوشگل میشه ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از ۳ ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی؟

***

تا حالا دقت کردین یکى از سرگرمى هاى خاص مردم ایران اینه که :وقتى از مطب دکتر میان بیرون،حساب کنن ببین این دکتره روزى چقد درآمد داره ….

***


تا حالا دقت کردین که روزای هفته اینجوری میگذره :

شــــــــــــــــــــــنبـــــ ـــــــــــــــه

یــــــــکشــــــــنبـــــــــ ــــــــــه

دوشـــــــــــــنبــــــــــــ ـــــــه

سه شـــــــنبـــــــــــــــــه

چـــهـــار شنبـــــــــــــه

پنجشنبه جمعه!!!

***


تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ!

***

تا حالادقت کردین وقتی داری درس میخونی و به یه صفحه عکس دار میرسی چه حالی میکنی که اون صفحه نصفست…!

***


تاحالا دقت کردین وقتی احساس میکنین گم شدین اول ضبط ماشین رو کم میکنین؟!

***

تا حالا دقت کردین تا آرایشگر روپوش و میندازه رومون دماغمون خارش میگیره؟


ارسال شده در تاریخ : 15 / 3 / 1391برچسب:, :: 12:31 :: توسط : بهزاد

سلام

ببخشید خیلی مشغولم ، اصلا وقت ندارم

واقعا از همه ی شما عزیزان معذرت می خواهم از این همه لطفی که دارین و میاین اینجا.

این جمله را یکی از دوستانم زمانی برایم گفت که خیلی داغون بودم خیلی زیباست خیلی........

خدایا!حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری بر من آشکار کن ، تا درهایی را که به سویم میگشایی نداسته نبندم و درهایی که میبندی را به اصرار نگشایم........

 


ارسال شده در تاریخ : 5 / 3 / 1391برچسب:, :: 19:45 :: توسط : بهزاد

درباره وبلاگ
خدايا ؛ کسي را که قسمت کس ديگريست، سر راهمان قرار نده... تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد... و روزهاي خوشش براي کس ديگري...!
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 91
بازدید هفته : 110
بازدید ماه : 306
بازدید کل : 260613
تعداد مطالب : 462
تعداد نظرات : 1023
تعداد آنلاین : 1


Alternative content