...شايد يه وبلاگ

خيلي وقتا آدم دلش مي گيره

نمي دوني چي كار مي شه كرد تا دلت باز بشه

مي خندي اما بازم دلت گرفته

نمي دونم چه جوري مي شه باز كرد

پشت شيشه مغازه نوشته "چاه باز كن قوي رسيد"

خواستم برم بپرسم دل باز كن هم داري؟

نمي خوام غمگين بنويسم

چون مي دونم فقط من نيستم كه مشكل دارم

چون مي دونم با اين همه مشكلي كه دارم بازم بايد بگم خدايا شكرت

پاي مشكلاتم وايسادم

باهاشون مي جنگم

اما خستم كردن ... خسته

اشكال نداره تحمل اين مشكلا فقط و فقط يه خوبي داره اينكه بعد از تحمل كردنشون مي توني بگي

"اين كه دردي نيست من كشيدم از اين بدتراش

پله هاي ترقي واسم هر خراش"

اما نمي دونم بعد از اين همه تحمل بازم پله ترقي وجود داره يا نه

با يكي صحبت كردم كه خيلي آرومم كرد

مي گفت كاري نمي شه كرد فقط و فقط بايد بگي "خيره" و ادامه بدي

به حرفش خندم گرفت اما ديدم راست مي گه

دارم ادامه مي دم نمي دونم چي مي شه اما ادامه مي دم


آخرين خنجر تابستان امسال هم زده شد و رفت

بچه كه بودم بين تمامه فصل ها از تابستان خوشم مي اومد

هم مدرسه ها تعطيل بود هم تولدم بود

اما حالا بدترين فصل برام تابستانه

7 تير

7 مرداد

14 شهريور

21 شهريور

از 2تا تاريخ اول به شدت متنفرم و اصلا خاطرات خوبي ندارم

اما از 2تا تاريخ آخر خاطراته خوبي برام مونده كه بهش فكر مي كنم . . . .

21 / 06 / 1354 تولد مادرم

ديروز هر كاري كردم برم پيشش نشد

شانسا تو راه بودم و خاطرات و مرور مي كردم

بعضي جاها تو حاله خودم نبودم اما يه جمله يكم آروم ترم كرد

"بدترين شرايط من و تو آرزوي يكي ديگست"

 


ارسال شده در تاریخ : 22 / 6 / 1393برچسب:, :: 10:10 :: توسط : بهزاد

يكي از ارث هايي كه به من رسيده درد چشم هست

شايد تعجب كنيد اما خوب ارث هست ديگه رسيده دست من نبوده كه .....

شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشه كه سرتون و يك دفعه كه تكون مي ديد يه چيز هايي مانند دونه هاي اسفند مياد جلو چشمتان

و براي چند ثانيه ديدتون ميره

خوب براي شما هر از گاهي ژيش مياد اما براي ما هميشه است

در پشت چشم ماده اي است به نام زجاجيه(اگر درست نوشته باشم) كه اين مايع باعث اين اختلال مي شود

دكتري كه هميشه مي رويم پيشي مي گفت اين مايع براي ما بيش از حد شل است و همين باعث اين اتفاق مي افتد و مي گفت بارش راهي وجود نداره و بايد عادت كني كه بهشون نگاه نكوني و گرنه ديد ضعيف تر مي شه.

اين همه داستان تعريف كردم تا به اين برسم كه مشكلات براي من شده همانند همون دونه هاي اسفند

حاشيه زندگي

حاشيه راه ..........

نمي دونم تا كي مي تونم بهشون نگاه نكنم و ادامه بدم

اما اين قدر اين دونه هاي اسفند زياد شده كه بعضي وقتي با مخ مي خورم به ديوار جلوم

فعلا كمتر بهشون نگاه مي كنم

اما هميشه و در همه حال باهم هستند و هي خودشون و به مركز ديدم نزديك تر مي كنند

راستي سلام.


ارسال شده در تاریخ : 3 / 6 / 1393برچسب:, :: 14:34 :: توسط : بهزاد

درباره وبلاگ
خدايا ؛ کسي را که قسمت کس ديگريست، سر راهمان قرار نده... تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد... و روزهاي خوشش براي کس ديگري...!
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 238
بازدید کل : 260545
تعداد مطالب : 462
تعداد نظرات : 1023
تعداد آنلاین : 1


Alternative content